میدونم هر کاری میکنم موقتی هست، شاید برای از یاد بردن نگرانی ها و استرس های ناشی از بیکاری باشه. یک روز میشینم عروسک میبافم، یک روز کیف میدوزم، یه موقع گلدوزی میکن، یک روز کتاب میخونم، یک روز دنبال کار میگردم و باز رزومه مینویسم و میفرستم شرکت های مختلف،،، یک روز همه چی رو رها میکنم و فقط کارهای خونه رو انجام میدم. سردرگمم.خیلی کارها ، خیلی چیزها دوست دارم ولی الان هر فکری که میاد تو سرم میدونم اگه شروع کنم دو روز بعدش رهاش میکنم. انگار یک چیز و گم کردم دارم دنبالش میگردم. دارم دنبال "من" میگردم. هنوز نمیدونم چی دوست داره. چی آشفته اش کرده! این "من" عین مرغ سرکنده میمونه. توی هیچ چیز ثبات نداره چون ترس هاش زیاده!؟ بارها به خودم میگم اگه نمیترسیدی چکار میکردی؟ ولی بازم جواب درستی براش ندارم.
دوست دارم تغییر کنم،،، توی همه چی، احساس میکنم یک عمره دارم اشتباهی میرم، دارم خودمو گول میزنم. وای خدای من چرامن چنین آشفته ام.؟؟؟
.
درباره این سایت